سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش دلتنگی را نام کوچکی بود تا به جان می خواندمش.................
چه خوب است با تو حرف زدن - رایحه خوش
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 97273
بازدید امروز : 107
........... درباره خودم ...........
چه خوب است با تو حرف زدن - رایحه خوش
........... لوگوی خودم ...........
چه خوب است با تو حرف زدن - رایحه خوش
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
پژواک دل
ناقوس مستان
عاشق بی معشوق
اشک غم
دوستان
تنهای تنها

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

 
  • چه خوب است با تو حرف زدن

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/11/21:: 1:26 صبح

    چه خوب است با تو حرف زدن 

     و سطرهای نا نوشته ی زندگی را خواندن.

    چه خوبست با تو به  ابرها و دره های 

     مه آلود سفر کردن و مرطوب شدن .  

    دلم می خواهد آنقدر شاداب بمانم  

    که روی انگشت هایم گل سرخ بروید. 

    دلم می خواهد وقتی از پروانه می گویم

     هیچ پرنده ای زخمی نباشد 

     و روزی که شعر صبح را در دفتر مشق کودکان می نویسم،

    چشمهایم بیدار باشند.

    چه خوب است از تو گفتن و با تو عاشق شدن

    و از پیچ جاده ها گذشتن. 

    دلم می خواهد روی برگهای درختان یادگاری بنویسم 

     و بگویم آنچنان تو را دوست دارم که مجنون،لیلی را وفرهاد،شیرین را. 

    چه خوبست خاطرات دیرین را با دستهای تو ورق زدن

     و در میان کویر فراموشی گل گفتن و گل شنیدن.

    دلم می خواهد نفس های تو را دانه دانه بشمارم 

     و آخرین سروده هایم را برایت بخوانم.

     

    *********************************

    تا مرزبی مرزی پایبند نگاهت شدم.

    نگاهت میکنم تا تمام نا گفته ها را در نگاهم به خاطر بسپاری.

    نگاه می کنی اما نمی دانم نا گفته هایم

    را می یابی یا از خلوت عطشناک

    نگاهم میگریزی؟

    این غروب را این حضور را این جمله های بی دریغ را ساده

    فدای خاطره ی نگاهت می کنم.

    سکوتم پر از فریاد است.

    تو می آیی سکوت غوغا می کند...

    با آرزوی موفقیت و ابرهای پرباران برای شما


    نظرات شما ()